عصرایران ؛ زینب اسماعیلی سیویری - خرداد ماه و در همان دو هفتهای که تنور انتخابات گرم شد، بعد از اولین حضور محمدجواد ظریف در تلویزیون به همراه مسعود پزشکیان در یادداشتی نوشتم؛ پزشکیان نمیتواند با حضور فردی که خواسته یا ناخواسته موضوع جنجالهای سیاسی یک دهه گذشته بوده، به وفاق برسد.
آن یادداشت منتشر نشد، چون رسانههایی که از لحاظ فکری با آنها نزدیک بودم تصمیم گرفتهبودند از پزشکیان و ظریف حمایتکنند. حمایت در رسانههای ایران هم که میدانیم به چه معنی است؛ تمجید همیشگی با کمترین نقد.
هشت ماه از انتخابات گذشته و حالا آن حرف را به واقع میتوانیم ببینیم. ظریف همچنان سوژه دعوای طیف پایداری با دولت است. ایننوبت محمل قانونی هم دارند و بهانه تابعیت فرزندان مطرح است که بارها جواد ظریف در مورد آن توضیح دادهاست.
بدون شک برای دولت پزشکیان که با مشکلات ریز و درشتی مواجه است حضور محمدجواد ظریف باید آنقدر سودمند باشد که او را در دولت حفظ کرده و تنشهای ایجاد شده از سوی مخالفان را به جان بخرد. در غیر این صورت مصداق هم چوب خوردن و هم پیاز است.
بااین مقدمه سراغ حضور ظریف در داووس برویم و مصاحبه چالش برانگیز او با فریدزکریا. ظریف مصاحبه با رسانه امریکایی را خوب بلد است اما آیا این نوبت او توانست مصاحبه خوبی کند؟ برای من جواب این سوال، منفی است و دلیلم را در ادامه توضیح میدهم؛
محمدجواد ظریف زمان مذاکرات هستهای در جمع خبرنگاران یک جمله معروف و پرتکرار داشت؛ اینکه در دنیای کنونی نمیتوان مخاطب را انتخاب کرد، پیامی را نمیتوان منتشر کرد و گفت فقط برای مخاطب خارجی است یا برعکس.
اما این بار از همان نقطهای گزیده شد که خود بر آن اشراف داشت. اگرچه ظریف خواست در مصاحبه با زکریا برای مخاطب خارجی پیام بفرستد همانطور که قبلا در اندیشکده امریکایی این کار را کرده بود و فرصت کم نظیر دولت اعتدالی روحانی را برای امریکاییها پررنگ کردهبود، اما این نوبت هم مثل قبل، از سوراخ تندروهای داخلی گزیدهشد.
آنچه کیهان و جوان و رسانه ای مشابه در روزهای گذشته نوشتهاند، مشابه همان چیزی است که سال 92 نوشتند و کل عمر دولت روحانی به فراخور اتفاقات آنرا تکرار کردند.
شاید آقای ظریف معتقد است که ایرادی ندارد اگر مورد حمله واقع شود و منافع ملی مهم است و .... اما تجربه آنچه از عملکرد دوگانهساز بر سر مذاکرات و برجام ایجاد شد، نشان میدهد که این تجربه در ایران پاسخ نمیدهد. حمله به ظریف همان حمله به برجام شد.
آقای ظریف اینبار خواست به مقامات امریکایی این پیام را بدهد که دولت پزشکیان توانسته مقابل تندروها بایستد و اجرای قانون حجاب را متوقف کند و ... اما حواسش نبود که همین اظهارات چه تاثیری در داخل خواهد گذاشت بدون انتفاع خارجی.
درهمین روزها اکانتهای متعددی در شبکههای اجتماعی از تجربه زنانی نوشته که خودروهایشان به دلیل نداشتن حجاب توقیف شدهاست. در مقابل طیف تندرو باردیگر داغش تازه میشود که چرا این قانون اجرا نمیشود و فریاد واسلاما سر دادن شروع میشود.
پس آقای ظریف با این سخنان هم بخشی از بدنه اجتماعی را از خود و دولت پزشکیان دلزده کرد،همچنین هیزمی به آتش تندروها انداخته است. در بعد بینالمللی چه دستاوردی داشته؟ اساسا دستاوردی داشت؟ اساسا برای دولت ترامپ مهم است که جمهوری اسلامی با دموکراسی عمل میکند یا نه؟ آزادی جریانات سیاسی و فکری در فضای فعلی برای پیشراندن قطار دیپلماسی و بازکردن گره دیپلماسی چه اهمیتی دارد؟ غیر از این است که تلاش کرده صدای اپوزیسیون را جواب بدهد. آيا کارویژه معاون راهبردی رییس جمهور پاسخ به اپوزیسیون است؟ چه راهبردی در این کار هست؟
فرید زکریا یک جمله طلایی گفته و آن اینکه، «فرقی نمیکند جواد ظریف در داووس چه میگوید، در تهران تندروها هستند که تصمیم میگیرند.» آیا این جمله قرین واقعیت نیست؟ آيا دولت تصمیمگیر عرصه مذاکره با امریکا و رفع تحریمهاست؟ روزنامه جوان به خوبی به این نکته اشاره کرده که از کی دولت مسول اتخاذ چنین تصمیمی است؟ حرف روزنامه جوان درست است تنها نمونه نقیض آن وقتی است که همین طیف میخواهد اتهام تمایل به جنگ با طالبان را به گردن دولت سیدمحمد خاتمی بیندازد. وگرنه درمواقع دیگر، نهادهای بالادستی تصمیمگیر مسایل کلان در هر حوزهای هستند و دولت به یک مجری دست و پا چلفتی تبدیل شدهاست، سیاستخارجی که جای خود دارد.
نکته آخر اینکه نه این دولت، دولت روحانی است و نه عباس عراقچی، جواد ظریف است که با کشاندن دیپلماسی به عرصه افکارعمومی بتوان تابوی مذاکره با امریکا را شکاند.
حسن روحانی دارای ویژگیهای شخصیتی بود که میتوانست در مقابل تنش سیاسی راست و چپ، قامتش را راست نگه دارد اما مسعود پزشکیان علاقمند رفاقت و تعامل و راضی نگه داشتن همه است و اساسا از ابتدا مشی خود را بر دعوای سیاسی قرار نداده است. عباس عراقچی نیز فردی است که برایش تغییر وضعیت، همراه با آرامش و بدون دعوا مهمتر از شکاندن سر میرآب است. ویژگی که جواد ظریف داشت و دارد و همیشه برای قهرمان بودن تربیت شده است. غافل از اینکه فرهنگ سیاسی حاکم، قهرمان را برنمیتابد.
هزینه ویژگیهای شخصیتی حسن روحانی وجوادظریف را هم مردم پرداختند و حالا باید گفت؛ آقای ظریف دیپلماسی دیگر به جایگاه «خواست اکثریت مردم» نمیرسد که با بزرگنمایی آن بتوان به نتیجه رسید.
مشکل امروز مردم اقتصادی است که هر روز دارد آنها را فقیرتر میکند ولی در اجلاس اقتصاد جهانی، نماینده دولت سیاسی است نه اقتصادی.
دولت پزشکیان به ویژه جواد ظریف در چمبره نزدیکان همیشه هوادار گیرافتاده است. نزدیکانی که همیشه لایکشان بالاست و نقدی از سر صدق شنیده نمیشود. نگاهی به تیتر رسانهها و توییت ها بکنید، غیر از این است؟